English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8049 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shut down U شکست دادن حریف
outroll U شکست دادن حریف
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
outplay U بازی بهتر از حریف
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
outclassed U شکست فاحش حریف
outclass U شکست فاحش حریف
outclasses U شکست فاحش حریف
outclassing U شکست فاحش حریف
burble point U زاویه حملهای که در ان شکست جریان هوا روی بال شروع میشود
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
out act U بهتر انجام دادن از
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outgeneral U شکست دادن
get the better of (someone) <idiom> U شکست دادن
smites U شکست دادن
knock out U شکست دادن
trounce U شکست دادن
smite U شکست دادن
skunk U شکست دادن
checkmate U شکست دادن
defeats U شکست دادن
defeat U شکست دادن
to f.down U شکست دادن
trounced U شکست دادن
defeated U شکست دادن
defeating U شکست دادن
trouncing U شکست دادن
trounces U شکست دادن
to put to the worse U شکست دادن
to lay prostrate U شکست دادن
smiting U شکست دادن
set down U شکست دادن
skunks U شکست دادن
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
crushes U شکست دادن پیروزشدن بر
crush U شکست دادن پیروزشدن بر
routs U کاملا شکست دادن
routed U کاملا شکست دادن
rout U کاملا شکست دادن
crushed U شکست دادن پیروزشدن بر
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
to eat somebody alive U کسی را کاملا شکست دادن
vanquishes U پیروز شدن بر شکست دادن
vanquished U پیروز شدن بر شکست دادن
vanquish U پیروز شدن بر شکست دادن
whop U بطور قاطع شکست دادن
tp put to rout U شکست دادن وپراکنده ساختن
shellac U شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
floor U بزمین زدن شکست دادن
floored U بزمین زدن شکست دادن
floors U بزمین زدن شکست دادن
to bring down somebody [something] U کسی [چیزی] را شکست دادن
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
to cause the downfall of somebody [something] U کسی [چیزی] را شکست دادن
smash U شکست دادن درهم شکستن
drub U چوب زدن شکست دادن
worst U شکست دادن وخیم شدن
shellack U شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
smashes U شکست دادن درهم شکستن
vanquishing U پیروز شدن بر شکست دادن
worst- U شکست دادن وخیم شدن
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
deceives U فریب دادن حریف
jink U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
larrup U کتک جانانه زدن شکست فاحش دادن
matches U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
face dodge U گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
paged U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
pages U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
parallax U پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
start off U شروع کردن شروع شدن
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
atmospheric refraction U شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
better U بهتر
better than U بهتر از
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better for me U بهتر من
modifies U بهتر کردن
amelioration U بهتر شدن
meliorate U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
to change to the better U بهتر شدن
So much the better. U دیگه بهتر
meliorative U بهتر شونده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
cote U بهتر بودن از
ameliorate U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
ameliorative U بهتر شونده
the best of all U از همه بهتر
ameliorator U بهتر کننده
ameliorated U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
ameliorates U بهتر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
he works better U او بهتر کار میکند
it was no better U هیچ بهتر نبود
the better plan is to U بهتر این است که .....
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
modification U بهتر کردن مدل
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com